دوچشم نازنو همرنگ دریاست
لبانت چون شقایق های صحراست
تو در اوج غرورت بی نیازی
سرا پای وجود من تمناست
***
الایارجان بروی جاینمازی
دوزلفت میکند شمشیر بازی
خدا داده به تو حسن و جمالی
میان جمله خوبان سر فرازی
***
به زیر جامه ات گنجینه داری
دوتا لیمو به زیر سینه داری
فتاده عکس من در باغ چشمت
مگر دربین چشم آیینه داری
***
نمی چینم گلی که خارداره
نمی گیرم گلی که یار داره
نمی بویم گلی مانند شب بو
که شب بوی زلف یار داره
***
سرکوی بلند دیدم پری را
بکلکش میکنم انگشتری را
اگر انگشتری را خوش ندارد
بجانش میکنم سلطان زری را